آسمان
آن روز که اولین دود به هوا رفت
پرنده فکر نمی کرد که آسمانش تاریک شود
رود را به یاد آور
آن روز که اولین بطری آب به داخل آب افتاد
ماهی فکر نمی کرد که رودش، آلوده شود
جنگل را بنگر
آن روز که اولین تبر نزدیک درخت شد
پرنده فکر نمی کرد که خانه اش، ویران شود
آتش را ببین
آن روز که اولین اجاق گازی روشن شد
کودک فکر نمی کرد که اجاق چوبی اش، خاموش شود
دلم را دریاب
آن روز که اولین برق نگاهت در دلم نشست
هرگز فکر نمی کردم که اینگونه، خرابت شود
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۰ ساعت 16:43 توسط حمید 68
|